سفارش تبلیغ
صبا ویژن

Cold Pursuit

نظر

 

تعقیب سرد نسخه 2019 یک سنت اخیراً شکل گرفته، فیلم انتقام جوی لیام نیسون در اواخر زمستان است. این یکی از عجیب‌ترین و غیرقابل پیش‌بینی‌ترین فیلم‌هایی است که او در سال‌های اخیر ساخته است، که به معنای خوب بودن آن نیست. این فیلم بر اساس فیلم نروژی "به ترتیب ناپدید شدن" و به کارگردانی همان فیلمساز، هانس پتر مولاند، داستانی پر پیچ و خم است که در آن شخصیت نیسون، یک راننده برف روب کههو، کلرادو به نام نلز کاکسمن، طعم انتقام را می چشد و پرخور می شود گاهی اوقات کمتر شبیه یک فیلم مستقل پخش می شود تا چند قسمت از یک سریال تلویزیونی که آنطور که شما می خواهید جمع نمی شوند. حیف که بهتر نیست در بهترین حالت، این فیلم مانند نقدی تند از این دوره غیرمنتظره پرسود حرفه ای نیسون، و کلاهبرداری مرزی این ژانر به عنوان یک کل بازی می کند   .

«تعقیب سرد» با دریافت جایزه به‌عنوان شهروند سال کههو به نلز آغاز می‌شود، سپس به قتل تنها پسرش کایل (مایکل ریچاردسون، پسر واقعی نیسون با ناتاشا ریچاردسون فقید) می‌پرد، یک مسافر بار در فرودگاه که ربوده شده است. و توسط اعضای یک کارتل محلی مواد مخدر به دلیل حمل نادرست کوکائین کشته شد. قاتلان مرگ کایل را شبیه مصرف بیش از حد هروئین کردند، حتی با وجود اینکه مرد جوان مواد مخدر مصرف نمی کرد، لمسی که باعث توهین به جراحت می شود. نلز سریعاً مردانی را که مستقیماً مسئول قتل پسرش هستند اعزام می کند، اجساد آنها را در سیم مرغی می پیچد و آنها را از آبشار می اندازد تا در کف رودخانه کلرادو مستقر شوند و ماهی ها آنها را پاک کنند، روشی برای دفع شواهد. که بعداً می گوید که با خواندن داستان های جنایی یاد گرفته است. نلز که از مرگ‌هایی که در اوایل اتفاق می‌افتد راضی نیست، تصمیم می‌گیرد تا از نردبان دنیای اموات بالا برود تا اینکه رئیس رئیس‌ها، تروور "وایکینگ" کالکوت (تام بیتمن) را بکشد.

پیچیدگی‌هایی به وجود می‌آیند، و نه لزوماً آن‌هایی که از تماشای دیگر فیلم‌های انتقامی لیام نیسون انتظار دارید. مولاند و فیلمنامه‌نویس آمریکایی‌اش، فرانک بالدوین، با موتیف‌های فیلم‌های وسترن بازی می‌کنند، از کوه‌ها، دره‌ها و جاده‌های پر از برف عکس می‌گیرند، مانند پانوراما در عکس سواره نظام جان فورد، و تجسم رقابتی از نوع کابوی‌ها و هندی‌ها بین سفیدپوستان. کارتل مواد مخدر را که مسئول قتل کایل است و یک باند هندی جنوبی اوت را اداره کنید که به اشتباه به خاطر ولگردی و قانونی شکنی نلز مقصر شناخته می شود. همچنین تفسیری در مورد اینکه چگونه قانون شکنان به دلالت های کلیشه ای احترام میل می کنند وجود دارد. این بیشتر از طریق وایکینگ، یک اسب لباس یوپی مطلقه و روان‌پریشی که با پسر کوچک خود، رایان (نیکولاس هولمز)، مانند یک حیوان خانگی رفتار می‌کند، یا نوعی آزمایش در تهویه‌سازی، مدیریت خرد رژیم غذایی خود و توصیه «ارباب مگس‌ها» منتقل می‌شود. به عنوان یک کتابچه راهنمای خودیاری

مانند منبع خود، این بازسازی آمریکایی نسبتاً در خشونت گرافیکی سبک است (کتک‌ها معمولاً زشت‌تر از تیراندازی‌ها هستند)، و این اعتماد به نفس را دارد که تا حد زیادی از آن تجارت خارج از صفحه نمایش مدیریت کند، قتل‌های مهمی را پشت پرده‌های کشیده یا در برش که یک صحنه را از صحنه بعدی جدا می کند. فیلم همچنین از داستان اصلی منحرف می‌شود تا زمان باکیفیتی را با باند مواد مخدر وایکینگ، سرسپردگانش (از جمله دومنیک لومباردوزی به‌عنوان احساساتی فوتبال فانتزی فوق‌الذکر، که از موتزارت به عنوان «موزارت» یاد می‌کند) بگذراند. برادر جنایتکار سابق نلز براک "وینگمن" کاکسمن (ویلیام فورسایت) که نام مستعار خود را از "تاپ گان" گرفته است. چند پلیس Kehoe (امیلی راسوم و جان دومن) که سعی می‌کنند از این آشفتگی بی‌نظیر باشند، و همسران و پیشینیان مختلف. لورا درن چند صحنه در نقش گریس همسر سوگوار نلز دارد که تقریباً فوراً نلز را ترک می کند، شاید احساس کند که حضور او در فیلمی پر از مردان غمگین، خشن و خودخواه تلف می شود.

«تعقیب سرد» حداقل چهار پنجم یک کمدی سیاه است که مملو از کهن الگوهای عجیب و غریب، اغلب درونگرا و غمگین آمریکایی است. اگر بیشتر آنها به عنوان شخصیت‌ها به‌طور کامل جلوه‌گری می‌کردند، و اگر فیلم پیرامون آنها ساختار و سرعت بیشتری داشت، مسحورکننده و/یا خنده‌دار بودند. این پروژه از یکنواختی خاصی در شخصیت‌پردازی‌ها رنج می‌برد، و همچنین از ناتوانی در معرفی چهره‌های جدید یا ترتیب دادن ملاقات بین شخصیت‌های تثبیت شده، در زمانی که طرح به آنها نیاز دارد، بر خلاف زمانی که مخاطب برای داستان آماده می‌شود، رنج می‌برد. پایان و تمایل دارد که تحولات جدید عمده را به عنوان سرعت‌گیرهای روایتی ببیند.

اما «تعقیب سرد» حتی در نافذترین و بی‌نظم‌ترین حالتش، هنوز عناصری را به نمایش می‌گذارد که قبلاً ندیده‌اید، مانند قهرمان لب‌تنگی که از او می‌پرسد چند کلمه باید در یک شام جایزه صحبت کند، سرسپردگی که مدام شکست می‌خورد. فوتبال فانتزی چون بیش از حد به تیم‌ها و بازیکنان مورد علاقه دوران کودکی‌اش وفادار است، و رئیس جنایی اوته که از تصاحب لباس‌ها و جواهرات مردمش توسط طراحان سفیدپوست ناراحت است – بیشتر وقتی که برچسبی را برمی‌گرداند و «ساخت چین» را می‌بیند.

این فیلم ممکن است محکوم به وضعیت پاورقی تاریخی باشد، زیرا تنها چند روز پس از آن اکران شد که ستاره‌اش یکی از عجیب‌ترین و بی‌معناترین فیلم‌های غیرقابل‌اجبار را ساخت. خطاهای ویرایش در تاریخچه تبلیغات فیلم نیسون در مصاحبه ای سعی کرد این فیلم و به طور کلی بیهودگی انتقام را به حکایتی مربوط به دهه بیست سالگی ربط دهد، زمانی که به تجاوز یک دوست زن سفیدپوست توسط یک مهاجم سیاهپوست با سرگردانی در شهر با یک کلاغ پاسخ داد، به این امید که با یک "حرامزاده سیاه" دیگر درگیر شوید و او را بکشید. اگرچه نیسون در آن زمان کسی را نکشته یا حتی با آن‌ها نجنگیده است، اما با ناتوانی در درک بخشی از نژادپرستی داستان خود - که برای آن عذرخواهی نکرد یا حتی به آن توجه نکرد، آزمون افشای شخصی امروزی را به‌عنوان تبلیغات نادیده گرفت. و توضیح دهید—به اندازه قسمت انتقام آزاردهنده بود که او درجا آن را محکوم کرد.